ضرب المثل | تفسیر ضرب المثل برو کشکت رو بساب

ماجرای ضرب المثل برو کشکتو بساب چیه | حکایت ضرب المثل برو کشکت رو بساب

در این مطلب با معانی و مفهوم ضرب المثل برو کشکت رو بساب آشنا می شوید با ویکی گردی همراه باشید.

ضرب المثل
ویکی گردی:

ضرب المثل "برو کشکت رو بساب" یکی از ضرب المثل های معروف فارسی است که به معنی "به کسی که در مشکل و دردسر است، توصیه می‌شود که مشکلات خود را با دقت و با حوصله حل کند" می‌باشد. این ضرب المثل از دو قسمت تشکیل شده است، "برو کشکت رو" به معنی "برو و کشکت را بشمار" و "بساب" به معنی "به دقت حساب کن" است.

بنابراین، این مثل به این معنی است که به کسانی که با مشکلات و دردسرهایی روبرو هستند، توصیه می‌شود که با دقت و صبر، مشکلات خود را شناسایی کرده و سپس با دقت و دقت بیشتری آنها را حل کنند.

کدام خواب های ما تعبیر دارد؟!

به طور کلی، این مثل به این اشاره می‌کند که برای رسیدن به هر هدفی، نیاز است که با دقت و صبر به آن نزدیک شوید و در مسیر آن با مشکلات روبرو شوید و با دقت و حوصله آنها را حل کنید. به همین دلیل، این مثل می‌تواند به عنوان یک تذکر و توصیه برای آنهایی که به دنبال رسیدن به هدفی هستند، مورد استفاده قرار گیرد.

معنی برو کشکت را بساب چیست؟

۱- کشک سابیدن کنایه از کار بیهوده کردن و عمر خود را تلف کردن است.

۲- وقتی این ضرب المثل را برای کسی به کار میبرند، یعنی او را مناسب انجام کار مهم و یا حتی مناسب مشورت دادن نمی دانند. پس یعنی اگر او به کار پیش پا افتاده و بی ارزشی همچون کشک ساییدن مشغول شود بهتر است تا مشغولیت در یک امر مهم!

۳- گاهی هم این ضرب المثل را به کسی می گویند که در کار دیگران دخالت می کند و در هر موضوعی سعی می کند صاحب نظر باشد. اینجاست که برایش این مَثل را می گویند؛ یعنی این کارها به توربطی ندارد. تو برو به کار خودت مشغول باش.

داستان کشک سابیدن

حکایت کرده اند که: مرد کشک سابی بود که برای خودش آرزوهای دور و درازی می کرد و دوست داشت به هرچه که دلش می خواهد برسد. از این رو نزد شیخ بزرگی که ب اهل معنا معروف بود رفت و از او خواست اسم اعظم خدا را به او یاد دهد. زیرا اگر کسی این اسم را داشته باشد میتواند هرچه را که می خواهد بدست آورد.

شیخ که مرد را می شناخت و میدانست که اهداف مادی و دنیوی دارد، برای اینکه امتحانش کند ابتدا دستور پخت فرنی خاصی را به او یاد داد و گفت: فرنی را بپز و بفروش ولی شاگردی برای خودت نگیر و دستور پختش را هم به کسی نگو. مرد قبول کرد و رفت.

بعد از مدت کوتاهی که از پخت و فروش فرنی هایش می گذشت، کم کم کار و بارش گرفت و مشتریانش بسیار گشت و سپس برای دکانش شاگرد گرفت و دستور پخت فرنی را به او آموخت.

اگه تو این ساعت ها خواب ببینی برآورده میشه

مدتی گذشت و شاگردش که در پخت فرنی ماهر شده بود، در جای دیگری مشغول به کار شد. و چون بین مردم شناخته شده تر از اوستایش بود، کار و بارش رونق گرفت تا جایی که کار و بار مرد کشک ساب که استاد او بود، کساد شد.

ناچار و درمانده به سوی شیخ رفت و از ورشکستگی اش شکایت کرد و دوباره برای بهبود اوضاعش خواستار اسم اعظم شد. شیخ هم که از ماجرای او خبر داشت گفت: تو راز یک فرنی را نتوانستی نزد خودت حفظ کنی و فاشش کردی آیا می خواهی اسم اعظم را یادت دهم؟ برو همان کشکت را بساب و خدایت را شکر کن!

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۵ نفر از بازدیدکنندگان

ارسال نظر

  • خسروهاتفی

    لطفا وقتی اطلاع ندارید اظهارنظرنفرمائید داستان این ضرب المثل مربوط به شیخ بهایی وپیری خردمند وفرزانه بوده که درسی بزرگ به شیخ بهایی می آموزد درصورت نیازتماس بگیرید تابرایتان نقل کنم