حامد سلطانی | ازدواج مجدد حامد سلطانی
عکس های مراسم ازدواج مجدد حامد سلطانی | حامد سلطانی غم فرزند و همسرش را فراموش کرد!!
حامد سلطانی مجری تلویزیونی که چندی پیش همسر و فرزندش را در سانحه تصادف از دست داده بود مجددا ازدواج کرد.
حامد سلطانی در ۱۳ شهریور ۱۳۶۷ در مشهد مقدس در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. حامد سلطانی طراح گرافیک و فارغ التحصیل در این رشته است. حامد سلطانی به عنوان مجری در برنامه هایی چون “اعجوبه” برنامه ای برای سرگرمی خانواده ها با بچه ها، مسابقه “میدون” مسابقه ای که به معرفی کار آفرینان میپردازد حضور دارد.
حامد سلطانی که سال گذشته در سانحه رانندگی همسر و فزندش را از دست داده بود با انتشار پستی در اینستاگرامش ازدواج خود را علنی کرد.
بازیگر معروف سریال پایتخت درگذشت | علت مرگ این بازیگر چیست؟
او با انتشار عکسی نوشت:
یا رفیق…
توی همهی یک سال و اندیِ گذشته، هیچوقت به اندازهی امروز یک جرعه نفسِ راحت از گلویم پایین نرفته بود…
جای زخمهای روی تنمان میسوخت و استخوانمان ترک برداشته بود!
قلبمان گاهی تند میزد و گاهی آرامتر از آنی که باید…
گاهی یک چیزی مثلِ توپِ تنیس توی سَرَم این طرف و آن طرف میرفت و تب، مهمانِ ناخواندهی لحظههای ناخوشیمان بود!
نه فقط من، نه فقط همسفرِ هشت سالهی زندگیام، نه فقط پدر و مادرهایمان، همه!
هر کسی که سهمی از دلتنگی داشت، میدید، میسوخت، درد میکشید، تب میکرد و…
سخت است لبت به خنده وا شود ولی ترکهای دلت را کسی نبیند…
همهی این روزها و همیشه و تا بوده، دستِ حضرتِ خدا روی شانهمان حس میشد و میشود؛
حالا هم…
چند صباحی است که صحبت از طبیب در میان است…
نشسته و دارد یکی یکی نسخه میپیچد برای دلمان؛
یکی یکی چیدنِ آجرهای تکهپارهی دیوارِ دلِ ما، صبرِ بسیار میخواهد و همتِ بلند و دلِ دریایی، اما به لطفِ خدا هرچه که باید باشد، هست…
دل دادیم به دلِ تقدیر و قسمت، دستمان را گذاشتیم توی دستِ هم تا از نو بسازیم خانهای را که به مصلحتِ معمارِ هستی، محتاجِ مرمت بوده و چه مبارکسحری است در پیشگاه حضرتِ خورشید که امید به نورپاشیاش در لحظهلحظهی زندگیمان، دوای هر ناامیدی است…
جمعمان جمع است در این صحن و سرای پر از عطرِ بهشت؛ گمانم همهی کسانی که باید باشند هستند، حتی پدر و مادری که دلشان اقیانوسِ محبت است: حاج محمود صفری و اهلِ خانهاش، حتی بابای شهیدی که تک دخترش حالا عروسِ خانهی ماست، و حتی…
دلمان قرص است به لطفِ حضرتِ محبوب، چشممان به دعاهای شما و شاکریم که همسفرِ کوچکمان هم این روزها شیرینتر میخندد…
ما؛ حالا یک خانوادهی سه نفرهایم!
خوش آمدی طبیبِ ما…
ارسال نظر