حکایت های مثنوی | حکایت های مثنوی کوتاه

حکایت های مثنوی و معنوی به زبان ساده | داستان دزدان هم دست

یکی از داستان های زیبای مثنوی به نام دزدان هم دست در این بخش برای شما آورده ایم. شما می توانید حکایت های مثنوی را هر روز در سایت ویکی گردی مطالعه کنید

داستان های مثنوی
ویکی گردی:

داستان دزدان هم دست! یکی از جالب ترین حکایت های مثنوی است. اگر به مطالعه علاقه مند هستید، بهتر است هر روز چند دقیقه از زمان خود را به قسمت حکایت های مثنوی سایت ویکی گردی اختصاص دهید. ما هر روز یک داستان جالب و خنده دار از حکایت های مثنوی را برای شما به انتشار می گذاریم و امیدواریم از خواندن آن ها نهایت لذت را ببرید.

 

دزدان هم دست

مردی با زن و بچه اش به مهمانی رفته بود. مهمانی تمام شد و آنها به خانه شان برگشتند. در خانه نیمه باز بود. آنان مطمئن بودند که در خانه را بسته و به مهمانی رفته اند. وارد خانه شدند؛ ناگهان از یکی از اتاق ها دزدی بیرون دوید و از خانه بیرون رفت؛ مرد بلافاصله او را دنبال کرد، در کوچه ای بن بست راه او را بست و چیزی نمانده بود که او را بگیرد. دزد دیگری که هم دست او بود، از پشت سر فریاد زد: «آی دزدا... آی دزدا... ای مرد، زودباش برگرد... دزد اصلی اینجاست.» زرد باش و بازگرد، ای مرد کار! تابینی حـال اینجا، زار زار مرد فکر کرد، لابد درد اصلی آن کسی است که او می گوید؛ ترسید که مبادا به زن و بچه اش آسیبی برساند! با خود اندیشید: «وقتی به زن و بچه ام صدمه برسد، گرفتن این دزد چه فایده ای دارد!» این فکرها مثل برق از ذهنش گذشت و دزد را رها کرد، برگشت تا بیند که اوضاع از چه قرار است. از آن مرد که در واقع هم دست دزد بود، پرسید: «ای یار نیک! چه خبر شده است؟ این ناله و فریاد به چه دلیلی بود؟»

این فغان و بانگ تو، از دست کیست؟» گفت: «ای یار نکـرا احوال چیست؟ آن مرد به او گفت: «این رد پاها را نگاه کن، حتماً رد پای درد است، دنبالش برو تا به

آن دزد بی همه چیز برسی!» صاحب خانه، وقتی این حرف را شنید، دود از سرش بلند شد و با عصبانیت به او گفت: «دیوانه شده ای، من دزد اصلی را گرفته بودم و تو مرا صدا میکنی و می گویی رد پایش را دیده ام، تو یا حیله گری، یا هم دست آن دزدی و با احمق هستی!... از جلوی

چشمانم دور شو!»

آن مرد بدونه اینکه بداند، او هم دست دزد است، به خانه اش رفت.

 

آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۶ نفر از بازدیدکنندگان

ارسال نظر